تینا جون تینا جون ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

تینا جون

کارهایی که جیگر مامانی انجام میده

-کیف مامانیو میندازی رو دوشت میری پیش در با یه اوازی میگی هممممم دستم تکون میدی -کلیدو برمیداری میری پیش در که درو با کلید وا کنی -صبج که از خواب پا میشی کنترلو میاری میدی بهمون که واست کارتون بزاریم -اگه از یه شبکه یی خوشت نیاد میگی ممممم یعنی یه کانال دیگه بزار -لباسای مامانی یا هر چی باشه رو از کمد در میاری -موقغ خواب پستونکو میزاری تو دهن من شیرم تو دهن بابایی دوباره در میاری میخندی -پیشه شومینه که میری به گفته ی بابایی میگه بوووووو اما من هر چی بهت میگم بگو جیز نمیگی -غذا که واست میارم داغ باشه فوت میکنی با اینکه همش واست لیوان قاشق میارم اما دوس داری قاشق مارو بگیری با ما عذا بخوری ماست مارو بخوری -تا میرم تو حموم پوشک...
2 بهمن 1391

عکسهای آش دندونی

مامانی چون خونمون کوچیک بود واست جشن نگرفتم،قرار بود کیک بگیرم مادرجون فریدونکناری با عموهاتم بگم بیان که پدرجون تاره قلبشو عمل کرده بود نمیتونس یباد ماهم دیگه کیک نگرفتیم ولی اکشال نداره گلم واسه تولدت جبران میکنیم فدات     این ٢تا عروسکم مادرجون فریدونکناری و عمو وزن عمو گرفتن     اینجا داشتم حبوباتشو تمیز میکردم که توام به من کمک میکردی ...
1 بهمن 1391

استاد ماه

وای تینا نمیدونی چقد خوشحالم دوستم گفت استاد قبول کرد ولی گفت شیتا رو میخواد چیکار کنه من ١٠ ١٢ بیشتر بهش نمیدم ولی بازم دمش گرم واقعا استاد ماهیه اخه بیشتر کلاساشم نبودم تو ٣ روز رفتم بنده خدا درسارو دوباره واسم توضیح داد.واقعا ماهه دسش درد نکنه.البته دسه توام درد نکنه که واسم دعا کردی مامانی ...
1 بهمن 1391

ضد حال اساسی

سلام عزیزم دیشب میخواستم طرحمو بکشم اخه فردا  ساعت ٨ یعنی امروز باید تحویل استاد میدادم.توام زود اومدی تخته شاسیو ازم گرفتی منم بهت دادم.بعدش رفتم کارای کامپیوتریشو انجام بدم که یه دفه دیدم برگمو پاره کردی منم یه جیغ کشیدم گفتم تییییییییینااااااااااااا توام سریع پریدی تو اشپزخونه پیش بابایی.دیگه اعصابم یهم ریخت گفتم دیگه نمیکشم.رفتم دراز کشیدم بعدش یکم فکر کردم گفتم نه بابا برم انجام بدم منتظر تو بودم که بخوابی اما توام سرحال تا ساعت٣ بیدار بودی منم خسته شدم گفتم به درک میرم میخوابم.١ساعت پیشم به دوستم زنگیدم که به استاد بگه اینجا نیستم اگه میشه واسش ایمیل کنم فقط دعا کن بشه مامانی وگرنه این ترم میفتم ...
1 بهمن 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تینا جون می باشد